گرامیداشت مقام معلم مبارک
روزی معلم کلاس پنجم به دانش آموزانش گفت: "من همه شما را دوست دارم" ولی او در واقع این احساس را نسبت به یکی از دانش آموزان که تیدی نام داشت، نداشت. لباسهای این دانش آموز همواره کثیف بودند، وضعیت درسی او ضعیف بود و گوشه گیر بود. این قضاوت او بر اساس عملکرد تیدی در طول سال تحصیلی بود.با بقیه بچه ها بازی نمیکرد و لباسهایش چرکین بودند. تیدی بقدری افسرده و درس نخوان بود که معلمش از تصحیح اوراق امتحانی اش و گذاشتن علامت در برگه اش با خودکار قرمز و یادداشت عبارت " نیاز به تلاش بیش تر دارد" احساس لذت میکرد. روزی مدیر آموزشگاه از این معلم درخواست کرد که پرونده تیدی را بررسی کند. معلم کلاس اول درباره اونوشته بود" تیدی کودک باهوشی است که تکالیفش را با دقت و بطور منظمی انجام میدهد".
معلم کلاس دوم نوشته بود" تیدی دانش آموز دوست داشتنی در بین همکلاسیهای خودش است ولی بعلت بیماری سرطان مادرش خیلی ناراحت است". اما معلم کلاس سوم نوشته بود" مرگ مادر تیدی تاثیر زیادی بر او داشت. او تمام سعی خود را کرد ولی پدرش توجهی به او نکرد و اگر در این راستا کاری انجام ندهیم بزودی شرایط زندگی در منزل، بر او تاثیر منفی میگذارد". در حالیکه معلم کلاس چهارم نوشته بود" تیدی دانش آموزی گوشه گیرست که علاقه به درس خواندن ندارد و در کلاس دوستی ندارد و موقع تدریس میخوابد". اینجا بود که معلمش، خانم تامسون به مشکل دانش آموز پی برد و شرمنده شد. این احساس شرمندگی موقعی بیش تر شد که دانش آموزان برای جشن تولد معلمشان هرکدام هدیه ای با ارزش در بسته بندی بسیار زیبا تقدیم معلمشام کردند و هدیه تیدی در یک پلاستیک مچاله شده بود. خانم تامسون با ناراحتی هدیه تیدی را باز کرد. در این موقع صدای خنده تمسخر آمیز شاگردان کلاس را فرا گرفت. هدیه او گردنبندی بود که جای خالی چند نگین افتاده آن به چشم میخورد و شیشه عطری که سه ربع آن خالی بود
. اما هنگامی که خانم تامسون آن گردنبند را به گردن آویخت و مقداری از آن عطر را به لباس خود زد و با گرمی و محبت از تیدی تشکر کرد. صدای خنده دانش آموزان قطع شد. در آن روز تیدی بعد از مدرسه به خانه نرفت و منتظر معلمش ماند و با دیدنش به او گفت: " امروز شما بوی مادرم را میدهی". در این هنگام اشک خانم تامسون از دیدگانش جاری شد زیرا تیدی شیشه عطری را به او هدیه داده بود که مادرش استفاده میکرد و بوی مادرش را در معلمش استشمام میکرد. از آن روز به بعد خانم تامسون توجه خاص و ویژه ای به تیدی میکرد و کم کم استعداد و نبوغ آن پسرک یتیم دوباره شکوفا شد و در پایان سال تحصیلی شاگرد ممتاز کلاسش شد. پس از آن تامسون دست نوشته ای را مقابل درب منزلش پیدا کرد که در آن نوشته شده بود" شما بهترین معلمی هستی که من تا الان داشته ام". خانم معلم در جواب او نوشت که تو خوب بودن را به من آموختی.
آیا میدانید تیدی که بود؟
تیدی استوارد مشهورترین پزشک جهان و مالک مرکز استوارد برای درمان کودکان مبتلا به سرطان است.
گرامیداشت مقام معلم مبارک
فاطمه
جمعه 4 مرداد 1398 ساعت 12:54
خسرو شکیبایی:
ماهیمون هی میخواست یه چیزی بهم بگه، تا دهنشو باز میکرد آب میرفت تو دهنش، و نمیتونست بگه. دست کردم تو آکواریوم درش آوردم. شروع کرد از خوشحالی بالا پایین پریدن. دلم نیومد دوباره بندازمش اون تو. اینقدر بالا پایین پرید، خسته شد خوابید. دیدم بهترین موقعه تا خوابه دوباره بندازمش تو آب. ولی الان چند ساعته بیدار نشده. یعنی فکر کنم بیدار شده، دیده انداختمش اون تو، قهر کرده خودشو زده به خواب...!
این داستان رفتار ما با بعضی آدمای اطرافمونه. دوسشون داریم و دوستمون دارند، ولی اونارو نمیفهمیم؛ فقط تو دنیای خودمون داریم بهترین رفتار رو با اونا میکنیم ...
+ 28 تیرماه سالروز درگذشت خسرو خوبان سینمای ایران ، خسرو شکیبایی
ماهیمون هی میخواست یه چیزی بهم بگه
فاطمه
جمعه 4 مرداد 1398 ساعت 12:49
سخت نیست
باادمها زندگی کردن
کار مشکلی نیست
که درکنار انها باشیم
ولی چه سخت است
مثل انها بودن
چه سخت است
باورکردن وفهمیدن دردهای دیگران
برای بعضیها چه سخت است
محبت کردن و مهربان بودن
واز همه سختتر
بخشیدن ادمهایی که مثل خودشان ممکن الخطایند
خدا ادمهاراآفریده
که شعورشان را بکارگیرند و دنیا را زیباببینند
اما نه درقاب چشمان خودشان
بلکه درقاب مهربانی به دیگران
دنیا زیبا میشود با محبت وگذشت
باصمیمیت ،
درک ادمهای اطرافمان سخت نیست
ولی معرفتی میخواهد که
کارهرکسی نیست .
دنیا شیرین است
اما وجود ادمهای تلخ دنیاراتلخ تلخ کرده است .تلخ مثل ....
مثل زهررررر
بعضی ادمها درزندگی
تلخ تلخ تلخند
از انها دوری کنیم
فاطمه
جمعه 4 مرداد 1398 ساعت 12:48